محل تبلیغات شما



چه کردی با خدایت .چه گفتی با زینب.چه گفتی با حسیـــــن چ گفتی با عباس .چه کـردی با دل فاطمه که همه برای آرام کردنت قدمی برداشتند .گریه امانم نمیده سردار چه بنویسم ک بگویییم از روزها از این غم و شادیهای این روزها از این اشکهای پر از غم و در لبخنـدها 

حاج قاسم در حسرت یک بنده خوب بودن تمام جوانیم رفتـ چه کردی ک این گونه خداوند بنده نوازی کرد تو را در آغوش گرفت حاج قاسم پر از دردم پر از نا امیدی از خودم پراز بندگی نکردن خالص نبودن با معبودم حاج قاسم پدرم شهید نشده مدافع حرم نبود امـــــا من یتیمم و در حسرت داشتن پدر چشمه چشمانم خشکیده است .حلال کن اما اعتراف میکنم همه گریه های برای تو نبوده برای یتیمی مجددم برای یتیمی دخترت هم بوده است حاج قاسم حالا ک شهید شده ای وسط گریه هایم یه خوشحالی  هست از ان جهت ک میبینی من مثل یک پدر واقعی دوستت داشته ام و دارم بخدا انگار عمری با تو زندگی کرده ام و هم اکنون پدرم دیگر نیست بعد از شهادت از همه و هم جا خبر داری شاید من را هم ببینی از دل من هم به عنایت و لطف خدا آگاه شویمیشود همراه دلم باشی میشود درصدی هرچند کم کوچک.ناچیز مث تو بندگی را یادم بدهی در حسرت بنده خوب خدا بودن عمر روبه اتمام است سردار تنهایم نذار جان زهرا جان زینب تنهایم نذار

چقدر روا بود خون گریستن

چقدر روا بود پر پر شدن

چقدر روا بود در خاک و خون غلطیدن

چقدر روا بود زجه زدن

چقدر روا بود بر سر و سینه زدن

چقدر روا بود مُردن 

شلـــــــــوغ جای سوزن انداختن نبود از،بس جمعیت اومده بود ک هیئتها رو همراهی کنند

اصلا دیشب یه جور دیگه بود انگار در دروازه شام رد میشدیم وقتی پشت سر هیئت ی بودیم دوطرف خیابان پر بود از ن ک پر از آرایش بودند خلخال به پا چنتا دختر جوان ایستاده بودنند دور هم از حق نڱذریم خوٮ به خودشان رسیده بودنند چنان قهقه میزدنند ک دلت ریش ریش میشد .ضعف میرفت  تا خود کربلا

شوهرم میگه آتیش از سر و صورتت میباره

ولی من اصرار دارم ک پتو رو تا سرم بکشه

بشرا ساکت و مظلوم روی تخت نشسته و به ما نگاه میکنه

یه جا خونده بودم مادری ک بچه شیرخواره داره حال روزش هرطوری باشه به طفلشم انتقال میده .همینطور کـ به این فکر میکردم شوهرم تلپاتی کرد و گفت ببین حالت چقد روی روحیه بشر'ا وحتی من اثر گذاشته تو رو خدا زودی خوب شو حال همه رو خوب کن

پ.ن.مادر کـ باشی حتی نمی تونی یه دل سیر مریض باشی 

یه دل سیر استراحت کنی یه دل سیر غمگین .ناراحتافسردهو.باشی

بخشیدن خوبه.اما اگر با آدم کاری کنند ک هرچی ازش میڱدره و کهنه تر میشه دردش بیشتر میشه زخمش عمیق تر میشه.تا میای ببخشی دوباره میبینی کاری ک باهات کردن هنوزم ک هنوزه با اینکه سالها هم ازش میڱدره ولی توی زندگیت دخیله و داره داغونت میکنه چجوری ببخشیمچجوری ببخشیم اون بی معرفتی رو ک جوری زخم زده و نمک پاشیده ک کاری تر از این حرفاست عمق زخمش.بعضیا رو بعضی کاراشون رو نمی تونم ببخشم . .پ.ن حتی این شبهای قدر
نمیدونم از چ موقع وقتی یه نگاه کوتاه بخودم میندازم میبینم دیگه برام مهم نیستـ فلانی خوشش بیاد یا فلانی بدش بیاد اون چ فکری میکنه یا این چ فکری کرد .میدونید نمیدونم از چه موقع اینجوری شدم ولی میدونم ک دیگه هیچ چیز برام نیستـ
دوس دارم یه جاهایی باشه ک فقط خودم باشم و خودم .یا حالو هوایی باشه فقط از خودم.ک احساساتمو برا خودم خرج کنم به خودم محبت کنم به خودم احترام بذارم با خودم عشق کنم نفس بکشم شاد باشمیه جاای مث همین صفحه وبلاگم انقد ک اینو دوس دارم واتساپ تلگرام و اینستاگرام رو ندارم حتی نصف اینجا. میدونی اینجا ک میام احساس میکنم داخل اتاق کاهگلی گوشه حیاط مامانم هستم ک با دستای خودم درستش کردم برا درس خوندن کنکورمهر وقت دوباره مث اون موقع ها بچه میشم دلم میگیره

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

آموزش خبرنگاری